آخرین حاکم در جهان (2)
حکومت دوازده مهدی
نتیجه بحث این شد که بعد از حکومت حضرت مهدی، دیگر حکومتی نخواهد بود؛ امّا چند روایت هست که دلالت می کند بعد از مهدی، دوازده مهدی دیگر است.
نویسنده: محمد عظیم محسنی دایکندی
آخرین حاکم در جهان (2)
نتیجه بحث این شد که بعد از حکومت حضرت مهدی، دیگر حکومتی نخواهد بود؛ امّا چند روایت هست که دلالت می کند بعد از مهدی، دوازده مهدی دیگر است.برای روشن شدن مطلب، روایات را در ذیل بررسی می کنیم.
1.«علی بن أحمد بن محمّد بن عمران الدّقاق قال حدّثنا محمّد بن أبی عبدالله الکوفی قال حدّثنا موسی بن عمران النخعی عن عمّه الحسین بن یزید النوفلی عن علی بن أبی حمزة أبی بصیر قال قلت للصادق جعفر بن محمّد (علیه السّلام) یا ابن رسول الله! إنّی سمعت من أبیک (علیه السّلام) أنّه قال یکون بعد القائم اثنا عشر مهدیا فقال إنّما قال اثنا عشر مهدیا و لم یقل اثنا عشر إماما و لکّنهم قوم من شیعتنا یدعون النّاس إلی موالاتنا و معرفة حقّنا(1)؛
ابوبصیر می گوید: از امام صادق (علیه السّلام) سؤال کردم:« ای فرزند رسول خدا! از پدرت شنیدم که فرمود: پس از قائم، دوازده مهدی خواهند آمد.» حضرت فرمود:«پدرم فرمود: دوازده مهدی خواهند بود؛ نفرمود دوازده امام؛ آن ها گروهی از شیعیان ما می باشند که مردم را به دوستی و شناخت حقّ ما دعوت می کنند.»
جواب:
به این روایت نمی شود استدلال کرد؛ چون در سند این روایت علی بن حمزه قرار دارد که از سران واقفیه است.پول های قابل توجهی را که به وکالت امام موسی بن جعفر (علیه السّلام) از مردم گرفته بود، پس از شهادت آن حضرت به ادعای غیبت او به امام رضا (علیه السّلام) مسترد نکرد و به دنبال آن، فرقه واقفیه به وجود آمد.(2)و دیگری که علی بن احمد بن عمران الدّقاق می باشد، مجهول است. ضمن این که این روایت به حکومت دوازده مهدی دلالت ندارد؛ بلکه تصریح شده است، آن ها شیعیان امام هستند که روایت به تبلیغ آن ها اشاره کرده است؛ بنابراین به این روایت نمی شود تمسّک کرد.
2. جَمَاعَةٌ عَنِ البَزَوفَرِی عَلِی بنِ سِنَان المَوصِلِی العَدلِ عَن عَلِی بنِ الحُسَینِ عَن أحمَدَ بنِ محمّد بنِ الخَلیِلِ عَن جَعفَر بنِ أحمَدَ المِصرِی عَن عَمَّهِ الحسن بنِ عَلِی عَن أبیهِ عَن أبِی عَبدِ اللَّهِ الصّادق عَن آبَائِه عَن أمِیرِ المُؤمِنیِنَ (علیه السّلام) قَال قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم)... یَا عَلِی إِنَّهُ سَیَکُونُ بَعدِی اثنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ من بَعدّهم اثنَا عَشَرَ مَهدِیّاً ... فَإِذَا حَضَرَتهُ الوَ فَاةُ فَلیُسَلِّمهَا إِلَی ابنِهِ اوّل المَهدِیِّینَ الحدیث ...(3)؛
امام صادق (علیه السّلام) از امیر مؤمنان (علیه السّلام) روایت می کند که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای علی! پس از من دوازده امام خواهد بود و پس از آن ها، دوازده مهدی می باشد... وقتی وفات او [قائم (علیه السّلام) ] فرا رسد خلافت را به فرزندش، اوّلین مهدی تسلیم می کند... .
این روایت صراحت دارد بر حکومت دوازده مهدی از فرزندان امام زمان، بعد از حکومت خود آن حضرت؛ امّا در سند آن چون احمد بن محمّد بن خلیل و همچنین جعفر بن احمد مصری هستند که مجهول و ناشناخته اند، روایت جزء روایات ضعیف به شمار می آید. گذشته از آن، معتقدات شیعه امامیه بر این است که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرین حجّت خدا بر روی زمین است و بعد از او، امامی نخواهد بود، لذا نمی توان به آن استدلال کرد.
3.محمّد بن عبدالله بن جعفر الحمیری عن أبیه عن محمّد بن عبدالحمید... و عن أبی حمزه عن أبی عبدالله (علیه السّلام) قال: یا أبا حمزه إن منّا بعد القائم أحد عشر مهدیا من ولد الحسین (علیه السّلام)(4)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: ای ابوحمزه! همانا یازده مهدی از اولاد حسین (علیه السّلام) پس از حضرت قائم (علیه السّلام) از ما است.
سند این روایت به سبب وجود محمّد بن فضیل که فردی ضعیف و اهل غلو (5) می باشد و نیز محمّد بن عیسی(6)، ضعیف است و نمی توان به آن استدلال کرد. ضمن این که به جای دوازده مهدی، یازده مهدی آمده است که از فرزندان امام حسین می باشد که با دیگر روایات سازش ندارد و بر حکومت یازده مهدی دلالت نمی کند.
نکته قابل ذکر این که مرحوم مجلسی ابتدا می گوید:« هذه الأخبار مخالفة للمشهور، و طریق التأویل أحد وجهین(7)؛ این روایات، خلاف مشهور است.»
بعد دو راه حل برای توجیه آن ذکر می کند. که هر دو توجیه قابل خدشه و مورد اشکال است. البتّه اگر سند روایات صحیح بود و با روایات معتبر تعارض نمی داشت، امکان توجیه آن وجود داشت؛ ولی با ضعف سند، به طوری که ذکر شد و وجود روایات معارض، نیازی به این توجیه نمی باشد.
4. روایه ابی صالح عن ابن عباس: ثمَّ یلی الأمر بعده اثنی عشر رجلاً ستّه من ولد الحسن و خمسة من ولد الحسین، آخرهم من غیرِهم ثم یموت فَیفسد الزّمان(8)؛
پس از مهدی، دوازده نفر می آیند که شش تای آن ها از فرزندان امام حسن و پنج تای آن ها از فرزندان امام حسین هستند و نفر آخر غیر از آن [یازده نفر ]هستند که جهان را اداره می کنند و بعد از مرگ نفر آخر، جهان از بین می رود.
این روایت، قطع نظر از ضعف سند آن، مخالف صریح نصّ متواتری است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) اوصیای خود را به دوازده نفر منحصر کرده است.( آن جا که فرمود: خلفا و اوصیای من دوازده نفر حجّت های خدا بر مردم تا روز قیامت خواهند بود) که در بحث اعتبار روایات ذکر شد.
گذشته از آن، شهید نورالله تستری صاحب صوارم المهرقه، تصریح کرده است:«بأنّها واهیة جدّاً و لا یعول علیها (9)؛ این روایت بی ربط و غیر قابل اعتماد است.»
آیت الله صافی گلپایگانی می نویسد:
انّنا لا نستبعد کون مثل هذا الاحتمال مأخوذ من الاسرائیلیات (10)؛ بعید نیست این گونه روایات از روایات اسرائیلیات باشد.
بنابر آنچه بیان شد، نمی توان حاکمیّت دوازده مهدی یا دوازده حاکم دیگر را پس از حضرت قائم (علیه السّلام) اثبات کرد. گذشته از این، بعداً روایاتی معتبر و مشهور را در ادامه بیان خواهیم کرد.
در نتیجه می توان گفت: حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)آخرین حکومت در جهان خواهد بود و ظهور حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خود، نشانه قیامت است.
در این زمینه آیات و روایات زیادی وجود دارد که بررسی همه آن ها نیاز به بحث مفصّل و گسترده ای دارد. در این جا به طور فشرده به ذکر یک آیه از قرآن مجید و چند روایت که علایم رستاخیز را یادآور می شود، اکتفا می کنیم.
البته اصطلاح علامت و نشانه رستاخیز به پیروی از قرآن کریم به نام «اشراط السّاعة » گرفته شده است که مقصود از آن، علایم و نشانه های قیامت است.
خداوند می فرماید:( فَهَل یَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أن تَأتِیهَمُ بَغتَةً فَقَد جَاءَ أشرَاطُهَا فَأنیَ لَهُم إِذَا جَاءَتهُم ذِکرَئهُم )(11)؛ آیا (آنان در ایمان آوردن) منتظر چیزی جز قیامت می باشند که ناگهان فرا برسد (تا آن گاه ایمان بیاورند) بگو علامت و نشانه های آن تحقّق یافته است، کجا سود می بخشد ایمان آنان آن گاه که قیامت فرا رسد.
این آیه مورد بحث بدون آنکه مصداق آن را بیان کند، اشاره مبهم به مسأله (اشراط السّاعة) دارد. اَشراط، جمع شَرَط به معنای علامت و (ساعت) در این جا به معنای قیامت است. اشراط السّاعه، یعنی علامت قیامت.
نخست به بررسی علایم و نشانه های مختلفی که در قرآن وارد شده است، می پردازیم.
(وَ إِذَا وَقَعَ القَولُ عَلَیهِم أخرَجنَا لَهُم دَابَّةً مِّنَ الأرضِ تُکَّلمُهُم أنَّ النَّاسَ کاَنُوا بِایَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ وَ یَومَ نحَشُرُ مِن کُلّ أمَّةٍ فَوجًا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِاَیَاتِنَا فَهُم یُوزَعُونَ)(12)؛
و هنگامی که فرمان عذاب آن ها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند)، جنبنده ای را از زمین برای آن ها خارج می کنیم که با آنان تکلّم می کند (و می گوید) که مردم به آیات ما ایمان نمی آوردند. (به خاطر آور) روزی را که ما از هر امّتی، گروهی را از کسانی که آیات ما را تکذیب می کردند، محشور می کنیم و آن ها را نگه می داریم تا به یکدیگر ملحق شوند!
می توان گفت در این دو آیه، دو علامت از علایم رستاخیز بیان شده است. اوّل: علایم قیامت، خروج «دابّه» است که از زمین بیرون می آید و با مردم سخن می گوید. دوّم: از زنده شدن گروهی از هر امّت سخن می گوید که گروه خاصی را یادآور می شود. طبعاً نمی تواند مربوط به روز قیامت باشد؛ چون در قیامت، همه محشور می شوند. قبلاً مفصّلاً توضیح دادیم که این روز، همان عصر رجعت است.
امّا روایات:
الف. حُذِیفةِ بنِ اَسید قالَ: کانَ النّبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فی غُرفَة وَ نحنُ اَسفَل مِنهُ فَاطَّلَعَ اِلَینَا فَقَالَ ما تَذکُرونَ؟ قُلنا: السَّاعَةَ، قَالَ إنَّ السَّاعَةُ لا یَتَکَوَّنُ حَتَّی تَکُونَ عَشرُ آیَات: خَسفٌ بِالمَشرِقِ وَ خَسفٌ بِالمَغرِبِ وَ خَسفٌ فی جَزِیرَةِ العَرَب، وَ الدُّخَانُ وَ الدَّجَّالُ وَ دَابَّةُ الأرضِ وَ یَأجُوجُ وَ مَأجُوج و طُلُوعُ الشَّمسِ مِن مَغرِبُهَا وَ نَارٌ تَخرُجُ مِن قَعرة عَدَن تَرحَل النَّاسَ... وَ نُزولُ عیسی بن مَریمُ أَو ریحٌ تُلقِی النّاسَ فی البَحر(13)؛حذیفة بن اسید می گوید: ما و گروهی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سرگرم گفتگو بودیم، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از موضوع مورد گفتگوی ما سؤال کرد، گفتیم: درباره قیامت سخن می گوییم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: قیامت برپا نمی شود مگر آن که ده آیه و نشانه از حوادث غیر طبیعی رخ دهد:
فروفتگی در زمین، در ناحیه مشرق، پدیدار می گردد. شکافی در ناحیه مغرب زمین نمودار می شود. در جزیرة العرب نیز در زمین شکافی پدید می آید. دودی در آسمان پدیدار می گردد. دجّال ظاهر می شود. جنبنده ای از زمین بیرون می آید. یأجوج و مأجوج بر مردم هجوم می آورند. خورشید از سمت مغرب طلوع می کند. آتش از ناحیه عدن نمودار می شود. عیسی بن مریم (علیه السّلام) باز می گردد، یا بادی که مردم را به دریا پرت می کند.
در این روایت، یکی از اشراط ده گانه، نزول حضرت عیسی است که از نشانه های قیامت دانسته شده است. جابربن عبدالله می گوید:
«سمعتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یقول: ینزل عیسی بن مریم فیقول أمیرهم: تعال صلّ بنا. فیقول: لا. إنّ بعضکم علی بعضٍِ أمراء تکرمةً من الله لهذه الأُمَة(14)؛
از نشانه های قیامت نزول حضرت عیسی (علیه السّلام) است. در آن هنگام سالار آنان می گوید: بیا برای ما نماز بگذار تا به تو اقتدا کنیم. حضرت عیسی (علیه السّلام) نمی پذیرد و می گوید: خداوند متعال از باب گرامی داشت این امّت (آخر الزّمان) برخی از شما (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)را بر دیگران بزرگ و سالار قرار داده است.
ب. ابنُ فَضَّال عَن حَمَّادٍ عَنِ الحُسَینَ بنِ المُختَارِ عَن أبِی نَصر عَن عَامِرِ بنِ وَاثِلَةَ عَن أمِیرِ المُؤمِنِین (علیه السّلام) قَالَ قَالَ: رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) عَشرٌ قَبلَ السَّاعَهِ لَا بُدَّ مِنهَا السُّفیَانِی وَ الدَّجَّالُ وَ الدُّخَانُ وَ الدَّابَّةُ وَ خُروُجُ القَائِمِ وَ طُلُوعُ الشَّمسِ مِن مَغرِبِهَا وَ نُزُولُ عِیسیَ (علیه السّلام) وَ خَسفٌ بِالمَشرِقِ وَ خَسفٌ بِجِزیِرةِ العِرَبِ وَ نَارٌ تَخرُجُ مِن قَعرِ عَدَنٍ تَسوُقُ النَّاسَ إِلَی المَحشَرِ(15)؛
از عامر بن واثله، از امیرمؤمنان (علیه السّلام) نقل می کند که پیامبر فرمود: ده چیز پیش از قیامت حتماً واقع می شود: خروج سفیانی، دجّال، دود (آسمانی)، جنبده، خروج قائم، طلوع خورشید از مغرب، نزول حضرت عیسی (علیه السّلام) و شکافی در مشرق، و شکافی در جزیرة العرب و آتشی از ناحیه عدن، مردم را به طرف محشر سوق می دهد.
در مورد هر یک از علائم ده گانه، روایات زیادی وجود دارد که از ذکر همه آنها برای اختصار صرف نظر کردیم؛ ولی می توان گفت: از مضمون این روایات با ملاحظه آیات و روایات، این مطلب به دست می آید که عصر ظهور، مقدّمه و نشانه روز رستاخیز خواهد بود.
پی نوشت ها :
1.کمال الدین، ص 358.
2.غیبت شیخ طوسی، ص 63، ح65.
3.بحارالانوار، ج53، ص147.
4.غیبت طوسی، ص 478.
5.رجال شیخ طوسی، ص 343.
6.رجال ابن داود، ص 330.
7.بحارالانوار، ج53، ص148.
8.فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج2، ص 582؛ فتح الباری، ج13، ص184.
9.صوارم المهرقه، ص 94؛ هم چنین، معالم المدرستین، ج1، ص 340.
10.منتخب الاثر، ج1، ص 282.
11.سوره محمد: 18.
12.سوره نمل: 83.
13.صحیح مسلم، ج8، ص 179. این روایت را مرحوم صدوق نیز در خصال نقل کرده است، ولی نشانه دهم را ذکر نکرده است. در بحارالأنوار، ج6، ص303 نیز به نقل از خصال، آن را روایت کرده است.
14.نور الثقلین، ج4، ص611.
15.بحارالانوار، ج52، ص209.
محسنی دایکندی، محمدعظیم، (1389)، رجعت در عصر ظهور، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مرکز تخصصی مهدویّت، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}